وقتی به دنیا میآییم، همهی ما از عزت نفس بالایی برخوردار هستیم، اما آرام آرام عزت نفس ما دستخوش تأثیر گرفتن از باورها، تجربهها، شیوهها و عقاید آدمهای اطرافمان از قبیل، والدین، معلمان و … شده و رو به زوال میرود.
آنقدر جملاتی چون:
«تو نمیتوانی»؛
«تو هوش و استعداد انجام این کار را نداری»
«تو امکانات لازم برای انجام این کار را نداری»؛
«تو از عهدهی انجامش بر نمیآیی»؛
«تو که نمیتوانی سرنوشتات را تغییر دهی»
را شنیدهایم و به خاطر تحقیرها و سرکوب شدنها، آنقدر بر اشتباهات، ناتواناییهای یا موانع احتمالی بر سر راه اهدافمان متمرکز ماندهایم که، آرام آرام باورمان به تواناییمان درباره «از عهدهی تحقق خواستههامان برآمدن»، رو به زوال رفته و عزت نفسمان نابود شده و آرام آرام این دروغ بزرگ را باور کردهایم که: تغییر خیلی از مسائل، از عهدهی تواناییهای ما خارج است.
و بدتر از همه، تمام آن محدودیتها را به عنوان سرنوشتمان پذیرفتهایم و «به کنار آمدن با آنها و تحمل کردنشان» ادامه دادهایم…
برای همین ما لازم داریم تا بازنگریای آگاهانه و اساسی درباره نگاهی که به خودمان داریم، عزت نفسمان، میزان ارزشمندی و احساس لیاقتمان و پایههایی که این عامل روی آن بنا شده است، داشته باشیم
در اولین قدم، باید «دیگران» را از این معادله حذف کنیم. زیرا در موضوع عزت نفس، نگاه دیگران درباره تو اصلا مهم نیست، بلکه مهم این است که تو خودت را چگونه میبینی؟!
آیا خود را فردی خوش ایده و خلاق میبینی که توانایی برخورد با چالشها و مسائل زندگی را دارد، عاشق اجرای ایدهها، حل مسائل و ثروت ساختن از آنهاست؟! یا فردی که فارغ از هر تلاشی، توانایی ساختن پول را ندارد!
آیا خودت را فردی توانا در آموختن مهارتهای جدید میدانی و به کمک این ویژگی شخصیتی، با وجود ترس از ناشناختههای مسیر اقدام میکنی؟!
یا اینکه خودت را آنقدرها با استعداد نمیدانی که از عهدهی حل مسائل یا آموختن مهارتهای جدید بربیاید!. برای همین از مواجه شدن با ناشناختهها پرهیز میکنی، خیلی از قدمها را بر نمیداری، خیلی از تصمیمات را نمیگیری!
چقدر توانایی غلبه بر ترسها و ورود به دل ناشناختهها را داری؟!
چقدر احساس خودارزشی داری؟
چقدر درباره «داشتن زندگیای با کیفیت در تمام جنبهها»، احساس لیاقت داری؟
چقدر به ایدههایت اعتماد داری و چقدر در اظهار نظر و ارائه آنها توانمندی؟
آیا باور داری که خداوند طبق وعدهی «فالهمها فجورها و تقواها» و «ان مع العسر یسری»، همواره ایدههایی که مسائلت را حل و خواستههایت را محقق میکند را به سوی تو هدایت میکند؟ یا اینکه، حتی با وجود ایدههای خوب و کارا، باز هم در همان قدم اول متوقف میشوی چون نمیتوانی تا این حدّ خودت را مشمول هدایتِ خداوند بدانی.
میزان رضایت از خودت چقدر است؟!
چقدر خودت را میشناسی و از نقاط قوت و ضعفات آگاه هستی؟!
حرف مردم برایت چقدر مهم است؟
چقدر از انجام اشتباهات گذشته، احساس گناه داری؟
چقدر هنگام یک اشتباه به خودت سخت میگیری وخودت را تخریب و سرزنش میکنی؟
آیا لحظاتی که خودت را تحسین میکنی یا دوست داری، فقط مربوط است به زمانی که کار مورد تایید دیگران را انجام دادهای؟
آیا قادر هستی شخصیتات را از عملکردت جدا بدانی و فارغ از عملکردهایت عاشق خودت بمانی؟!
چقدر به عواطفت تسلط داری؟ آیا میتوانی همزمان قادر به درک عواطف خودت و دیگران باشی و در زمان مناسب، واکنش عاطفی مناسب را بروز دهی؟!